بزرگترین اتاق فرار در ایران

شرلوک هولمز

انجمن مو قرمزها
دوشنبه، 5 اردیبهشت ماه 1401 انجمن مو قرمزها

صبح شنبه ای در ماه پائیز من برای دیدن دوستم شرلوک هولمز به خانه اش در خیابان بیکر رفتم. ولی او پیش از من یک ملاقات کننده داشت - مردی بسیار چاق با موهای سرخ روشن و چهرة قرمزه - و بنابراین گفتم:

بیشتر بخوانید

داستان های شرلوک هولمز (قسمت پنجم- عینک طلایی)
سه شنبه، 21 اسفند ماه 1397 داستان های شرلوک هولمز (قسمت پنجم- عینک طلایی)

“بسیار خوب آقای هولمز. من این را فقط به شما می گویم. چون خیلی خوشایند نیست. من فکر می کنم او خودکشی کرده است. گمان می کنم او عاشق بود. چندتا عینک داشت که متعلق به یک زن بودند. شاید آن زن را خیلی دوست داشته، اما او عاشق اسمیت نبوده. آدم ها بعضی وقت ها به این دلیل خودکشی می کنند.”...

بیشتر بخوانید

داستان های شرلوک هولمز (قسمت چهارم- عینک طلایی)
جمعه، 17 اسفند ماه 1397 داستان های شرلوک هولمز (قسمت چهارم- عینک طلایی)

شرلوک هولمز از او خواست که به خراش کنار سوراخ کلید نگاه کند. او گفت: "به من بگویید خانم مارکر، آیا شما این خراش را دیروز وقتی داشتید خانه را تمیز میکردید، دیده اید؟!" ...

بیشتر بخوانید

داستان های شرلوک هولمز (قسمت دوم- عینک طلایی)
پنج شنبه، 9 اسفند ماه 1397 داستان های شرلوک هولمز (قسمت دوم- عینک طلایی)

من فکر می کنم شخص خیلی باهوشی امروز صبح وارد خانه شده است. در مسیر باغ هیچ ردپایی وجود نداشت، اما نشانه هایی دیدم که نشان می داد کسی روی چمن های کنار راه عبوری راه رفته است. آن شخص نمی خواسته کسی در مورد رفتنش به آن خانه چیزی بداند...

بیشتر بخوانید