بزرگترین اتاق فرار در ایران

داستان اتاق فرار ترسناک

ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت ششم)
چهار شنبه، 16 مرداد ماه 1398 ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت ششم)

کفش هایم را درآوردم و به آرامی پاهایم را داخل آب کردم، آب داخل استخر بسیار خنک بود، لرز تمام وجودم را فرا گرفت، اما چه می شد کرد برای یافتن سنجاق سر مجبور بودم به داخل استخر بروم، تا بتوانم این مرحله از این اتاق فرارِ عجیب را نیز پشت سر بگذارم، ...

بیشتر بخوانید

ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت پنجم)
سه شنبه، 15 مرداد ماه 1398 ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت پنجم)

با صدای قطره های آب از خواب پریدم، هراسان اطرافم را جستجو می کردم، انگار تمام شب را در خواب بوده ام، نور خورشید از میان شاخ و برگ درختان ...

بیشتر بخوانید

ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت چهارم)
یکشنبه، 13 مرداد ماه 1398 ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت چهارم)

چه باید می کردم؟؟؟ اصلاً چه می توانستم بکنم؟ قبلاً از بچه های دانشگاه شنیده بودم که برای حل معماهای اتاق فرار می بایست تمرکز کرد، می بایست یافته ها را طبقه بندی کرد و رابطه ای معنا دار بین آنها یافت. اما آیا قوانین و قواعد اتاق فرار در اینجا هم صدق می کند؟؟؟

بیشتر بخوانید

ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت سوم)
شنبه، 12 مرداد ماه 1398 ادامه ی داستان عمارت تسخیر شده (قسمت سوم)

تنها چیزی که تا این لحظه متوجه شده بودم این بود که این مخمصه ای توش گرفتار شدم یه اتاق فراره، ولی نه یه بازی، یه اتاق فراره کامل و واقعی، یه اتاق فراری که باید ازش فرار کنم،

بیشتر بخوانید