بزرگترین اتاق فرار در ایران

تهرومز

داستان: محافظان!
دوشنبه، 6 اسفند ماه 1397 داستان: محافظان!

پسرک در حالی از خواب پرید که موجوداتی عظیم الجثه و وحشتناک از تختش سرازیر شده بودن! از ته دلش جیغ کشید! موجودات شتاب زده اتاقو ترک کردن و اون تموم شب رو در حالی که وحشت زده بود و تموم تنش می لرزید بیدار موند و به این فکر می کرد که نکنه تمامش فقط یه خواب بوده؟!

بیشتر بخوانید

داستان: از وقت هایی که  برادرم چارلی ازم دور میشه متنفرم
پنج شنبه، 2 اسفند ماه 1397 داستان: از وقت هایی که  برادرم چارلی ازم دور میشه متنفرم

از وقت هایی که برادرم چارلی ازم دور میشه متنفرم. والدینم مدام برام توضیح میدن که اون چقدر مریضه و اینکه من چقدر خوش شانسم که چیزی به اسم مغز دارم! یعنی جایی که همه فعل و انفعالات شیمیایی در اونجا صورت میگیره و برادر من فاقد اونه!...

بیشتر بخوانید