نظریه های کلاسیک بازی
نظریههای بازی
در این قسمت نظریههای کلاسیک بازی مورد بررسی قرار می گیرد.
نظریه کارایی یا انرژی اضافی[1]
بر اساس این نظریه که در سال 1873 توسط اسپنسر[2] و شیلر[3] بیان شد، بازی عبارت است از فعالیتی که بر اساس مازاد انرژی در فرد، بهخصوص در کودکان که نمیتوانند از آن در جهت کارهای سازشیافته استفاده کنند، تحقق میپذیرد.
نظریه استراحت یا رفع خستگی[4]
بنابراین نظریه، بازی به هنگامی که فرد خسته است صورت میگیرد تا وی به استراحت و تجدید قوا بپردازد. این نظریه نیز از قدیمیترین نظریههای بازی است که در سال 1900 توسط لازاروس[5] و شالر[6] تدوین گردیده است.
نظریه اجمال فعالیتهای اجدادی[7]
طبق این نظریه که بانی آن استانلی هال[8] در سال 1904 است، کودکان از این جهت به بازی میپردازند که محتواها و صحنههایی را که اجدادشان تولید کرده بودند و زندگی آنان ایجاب میکرده است، تجدید کنند و این عمل به این جهت صورت میگیرد که دوران کودکی بهترین موقعیت برای تصفیه اعمالی است که در زندگی آینده نیازی به آن نخواهد بود (احمدوند، 1381).
نظریه پیشتمرین[9]
این نظریه را کارل گروس در سال 1896 مدون ساخته است. وی اولین روانشناسی است که اهمیت زیادی برای بازی قائل شده است و آن را بهعنوان فعالیت مهمی در میان فعالیتهای دیگر کودک در دوره طفولیت و نیز عامل بزرگ ساخته شدن سازمان روانی بهحساب میآورد. گروس بازی را یک سلسله پیشتمرین عمومی میداند که هدف آن برقرار ساختن زمینه اعمال سازشیافته برای آینده فرد است.
نظریه دهلیز فعالیتهای غریزی[10]
این نظریه که بیشباهت به نظریه استانلی هال نیست، توسط کار[11] بیان شده است و براساس آن بازی همچون دهلیزی است که غرایز گذشته از آن سر برون میکنند. مثلاً بنا بر این نظریه، کودک بهوسیله عروسکبازی غریزه مادری را نشان میدهد و قشونبازی نشاندهنده فعالیت جنگجویی در کودک است.
نظریه جبران[12]
این نظریه از سال 1920 به بعد مورد توجه قرار گرفت و از طرفداران آن رابینسن[13] را میتوان نام برد. بهعلت اهمیتی که این نوع روانشناسان به بازیهای جبرانی رمزی میدهند، این تمایل در آنها به وجود آمد که با توجه به تعدد و تنوع این نوع بازی، آن را اساسی برای تبیین بازیهای کودکان قرار دهند.
نظریه پویایی دوران کودکی[14]
بوی تاندیک[15] که بیشتر در زمینه روانشناسی حیوانی و روانشناسی فیزیولوژیک کار کرده معتقد است که بهرغم نظر گروس هیچ نیازی به پیشتمرین نداریم و تنها نمویافتگی یا نشوونمای عصبی و اندامی برای حصول اعمال سازشیافته کافی است و معتقد است که بهعلت وجود دوران کودکی است که بازی وجود دارد. بهعبارت دیگر بازی جزء فعالیتهای خاص این دوره از زندگی است و معتقد است که این کنش نوعی پویایی دوران کودکی است، یعنی تحرک و تکاپویی که در سازمان روانی فرد وجود دارد و تظاهرات آن بهشکل بازی جلوهگر میشوند(احمدوند، 1381).
نظریه درونسازی[16]
پیاژه برای تبیین بازی این نظریه را تدوین نمود. از دیدگاه او بازی عبارت است از اولویت درونسازی نسبت به برونسازی[17]. در چهارچوب درونسازی و برونسازی از یک سو با یک سلسله اعمال سازشیافته روبهرو هستیم که براساس تعادل میان درونسازی و برونسازی حاصل آمدهاند، ولی از سوی دیگر وقتی که انجام میگیرند بهمنزله بازی خواهند بود. کودکی که با بلوکهای مستطیل شکل، هواپیما بازی میکند معمولاً درباره لزوم ساختاری معین برای غلبه بر جاذبه یا استفاده از فشار هوا نگران نیست. کودک فقط مشغول درونیکردن بلوک چوبی به طرحوارههای موجود درباره هواپیما میباشد. این خود نشاندهنده اولویت درونسازی بر برونسازی است و وقتی که بالعکس جنبه برونسازی اولویت یابد، کنش تقلید بروز خواهد کرد.
درونسازی و برونسازی هر دو در تعاملات اجتماعی وجود دارند و موجب یکی شدن کودک و محیط پیرامونش خواهند شد. دادن و گرفتن در بازی و تقلید راهی است که از طریق آن کودک درباره دنیای پیرامون میآموزد (محمداسماعیل، 1387).
[1]. Surplus Energy Theory
[2]. Spencer
[3]. Schiller
[4]. Relaxation Theory
[5]. Lazarus
[6]. Schaller
[7]. Recapitulation Theory
[8]. Hall
[9]. Pre-Exercise Theory
[10]. Catharsis Theory
[11]. Carr
[12]. Compensation Theory
[13]. Robinson
[14]. Infantile Dynamics Theory
[15]. Buytendijk
[16]. Assimilation Theory
[17]. Accomodation