داستان : خونه قدیمی جدید!
ما، یعنی منو همسرم، خانه قدیمی ای رو خریداری کردیم. شوهرم مسئول تغییر دکوراسیون -برای مثال انتقال آشپزخانه به اتاق خواب اصلی- بود و من در حال کندن کاغذ دیواری بودم. صاحب قبلی تمامی دیوار ها و سقف رو آماده کرده بود! کندشون بی انصافی ولی رضایت مندانه بود. احساسش مثل کندن پوست بود وقتی که بخاطر آفتاب سوختگی ور میاد و کنده میشه! شما رو نمیدونم ولی من یجورایی راجع به کندن پوست بازی راه انداخته بودم، مثلا بدون اینکه کنده بشه کدوم تیکه اش از بقیه طولانی تر میشه! زیر هر تیکه ای که کنده میشد یه اسم با یه تاریخ نوشته شده بود! یه شب بشدت کنجکاو شدم و یکی از اون اسم ها رو سرچ کردم و متوجه شدم که اسمش به عنوان فرد گمشده ثبت شده! و عجیب تر اینکه تاریخی که نوشته شده بود دقیقا با تاریخی که کنار اسم رو دیوار بود یکی بود!!!
روز بعد، از تمامی اسم ها و تاریخ ها لیستی تهیه کردم. مطمئن شدم که هر اسمی با تاریخ کنارش متعلق به یه فرد گم شده اس! ما هم به پلیس خبر دادیم و اونا طبیعتا گروه جنایی رو به محل حادثه اعزام کردن. من فقط اتفاقی شنیدم که یکیشون گفت:
"درسته! این انسانه!!"
"انسان؟! کدوم انسان؟!!"
"خانوم! کاغذایی که از رو دیوار کندید کجاست؟! اون چیزایی که شما کندید کاغذ دیواری نبوده!!!"
....